Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2461 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ferret
U
کنجکاوی کردن کاوش
ferrets
U
کنجکاوی کردن کاوش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
poked
U
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poke
U
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
pokes
U
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poking
U
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
to browse through
U
کاوش کردن
surveillance
U
کاوش کردن
prog
U
کاوش کردن
scans
U
کاوش کردن
pries
U
کاوش کردن
scanned
U
کاوش کردن
probe
U
کاوش کردن
pried
U
کاوش کردن
scan
U
کاوش کردن
probed
U
کاوش کردن
delve
U
کاوش کردن
delves
U
کاوش کردن
delving
U
کاوش کردن
delved
U
کاوش کردن
pry
U
کاوش کردن
probes
U
کاوش کردن
to search after
U
کاوش کردن
to rummage
U
کاوش کردن
searches
U
کاوش کردن زمین
scavenge
U
در آشغال کاوش کردن
ransack
U
زیاد کاوش کردن
ransacked
U
زیاد کاوش کردن
searchingly
U
کاوش کردن زمین
searched
U
کاوش کردن زمین
manage grab
U
در آشغال کاوش کردن
search
U
کاوش کردن زمین
scavenges
U
در اشغال کاوش کردن
ransacking
U
زیاد کاوش کردن
scavenged
U
در اشغال کاوش کردن
scavenge
U
در اشغال کاوش کردن
ransacks
U
زیاد کاوش کردن
foraging
U
پی علف گشتن کاوش کردن
forage
U
پی علف گشتن کاوش کردن
forages
U
پی علف گشتن کاوش کردن
foraged
U
پی علف گشتن کاوش کردن
nose around
[about]
<idiom>
چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
curiousness
U
کنجکاوی
curiosity
U
کنجکاوی
inquisitiveness
U
کنجکاوی
curiosity
U
حس کنجکاوی
curiosities
U
حس کنجکاوی
curiosities
U
کنجکاوی
incuriosity
U
عدم کنجکاوی
pries
U
کنجکاوی فضولی
pry
U
کنجکاوی فضولی
curiously
U
از روی کنجکاوی
pried
U
کنجکاوی فضولی
inquisitively
U
ازروی کنجکاوی
it was provocative of curiosty
U
حس کنجکاوی شخص راتحریک کرد
it piques curiosity
U
حس کنجکاوی شخص را برمی انگیزد
explored
U
اکتشاف کردن کاوش کردن
exploring
U
اکتشاف کردن کاوش کردن
explores
U
اکتشاف کردن کاوش کردن
dig
U
کاوش کردن فرو کردن
digs
U
کاوش کردن فرو کردن
explore
U
اکتشاف کردن کاوش کردن
analysis
U
کاوش
searchingly
U
کاوش
perquisition
U
کاوش
penetration
U
کاوش
surveillance
U
کاوش
excavation
U
کاوش
probe
U
کاوش
searched
U
کاوش
search
U
کاوش
probing
U
کاوش
exploration
U
کاوش
searches
U
کاوش
digs
U
کاوش
probes
U
کاوش
dig
U
کاوش
probed
U
کاوش
area search
U
کاوش منطقه
prober
U
کاوش کننده
exploratory drive
U
سائق کاوش
linear probing
U
کاوش خطی
exploration
U
کاوش اکتشاف
random number seed
U
کاوش تصادفی
antisubmarine search
U
کاوش ضد زیردریایی
unsought
U
کاوش نشده
researched
U
کاوش پژوهیدن
research
U
کاوش پژوهیدن
analysis
U
تحلیل کاوش
researching
U
کاوش پژوهیدن
inexplorable
U
کاوش ناپذیر
researches
U
کاوش پژوهیدن
prying
U
کاوش کننده
electrical prospecting
U
کاوش الکتریکی
unsearchable
U
کاوش ناپذیر
sector of search
U
منطقه کاوش
geophysical prospecting
U
کاوش ژئوفیزیکی
surveyed
U
بررسی کاوش منطقه
rummages
U
کاوش بازرس کشتی
surveys
U
بررسی کاوش منطقه
survey
U
بررسی کاوش منطقه
rummaging
U
کاوش بازرس کشتی
rummage
U
کاوش بازرس کشتی
rummaged
U
کاوش بازرس کشتی
intercepting search
U
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
infrared resolution
U
تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
inserted grouping
U
میدان دید مخلوط رادار منطقه کاوش مختلط
sector scan
U
کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com